loading...
وبگاه تفریحی و عاشقانه انیس پیک
آخرین ارسال های انجمن
anis بازدید : 360 چهارشنبه 20 خرداد 1394 نظرات (0)

چه کسی تاکنون یک یا دو تا از این داستان های ترسناک شهری را نشنیده است؟ هر افسانه ای، می تواند کمی حقیقت را درون خود داشته باشد. حتّی اگر نمی توانید یک افسانه را به طور کامل باور کنید، آن را خوانده و امتحان کنید، و دقّت کنید که آیا موهای بدنتان سیخ نمی شود. برخی از افسانه های شهری پشت درهای بسته و جلوی آینه ها و در تاریکی کامل ساخته شده اند. افسانه شهری: نوزاد آبی برای آنکه این افسانه را به مرحله اجرا در آوریم، باید به درون حمام روید، در را ببندید، و چراغ ها را خاموش کنید. برای آغاز یک افسانه ترسناک، این فاکتورها کافی است. البتّه این بستگی به اندازه حمام شما و کوچک بودن آن و اینکه شما تا چه حدّ از مکان های بسته می ترسید. گام بعدی این است که وانمود کنید، در حال تکان دادن یک عروسک هستید، در حالیکه سیزده بار عبارت نوزاد آبی را زیر لب زمزمه می کنید. با این کار، یک نوزاد ظاهر شده و شما را خراش می دهد. هنگامی که این اتفاق افتاد، شما باید عروسک را انداخته و فرار کنید. زیرا اگر این کار را انجام ندهید، زنی ظاهر خواهد شد و چنان فریادی خواهد زد که بر اثرش، تمام شیشه ها می شکنند. "نوزاد را به من بده!" اگر نوزاد را به او پس ندهید، به دست او کشته خواهید شد. حال، آیا جرات تکان دادن یک عروسک را دارید؟ افسانه شهری: ماری خون آلود گفته می شود که دو نوع از این افسانه شهری وجود دارد. مطمئنم هر یک از این دو، به اندازه کافی قدرت ترساندن شما را دارد. خوب است شب هنگام و زمانی که تنها در خانه نشسته اید، آن را امتحان کرده و میزان ترس درونی خود را بسنجید. این داستان نیز به مانند قبلی، از پایه مشابهی برخوردار است. داستان دختری است که مرده به خاکش می سپارند، امّا در واقع زنده است. او تلاش می کند تا خود را از درون تابوت بیرون کشیده و فرار کند، امّا نمی تواند. هنگامی که پدر و مادر او حس می کنند که ممکن است دخترشان را زنده به خاک سپرده باشند، قبر را حفر کرده و جای خراش های ناخن های دختر را بر جای جای تابوت دیدند. خراش هایی که نشان از تلاش دختر برای رهایی داشت. اولین روشی که می توانید ماری را ظاهر کرده و با او ملاقات کنید: هنگامی که سیزدهم یک ماه در روز جمعه افتاد، تمام چراغ ها را در خانه خود خاموش کنید. به سمت حمام بروید، آب را باز کرده، و وان را بشویید. سپس، پنج بار به آینه و پنج بار به "ماری خون آلود" نگاه کنید. او ممکن است تنها در آینه ظاهر شود و سعی کنید چراغ ها را سریعا روشن نمایید، زیرا شاید ماری از پشت به شما نزدیک شده و با چاقو زخمی تان نماید. در روش دوم می توانید از ماری التماس کنید که به دیدارتان بیاید: باید به تنهایی و در تاریکی جلوی آینه بایستید. هنگامی که سه بار عبارت "ماری خون آلود" را زیر لب زمزمه کردید، در محلی که قرار دارید بچرخید. پس از این که سه بار این کار را انجام دادید، ماری خون آلود در پشت شما و در آینه ظاهر خواهد شد و شما را تا حدّ مرگ خواهد ترساند. من فکر می کنم بیش از یک روش برای دیدن ماری خون آلود وجود دارد. افسانه شهری: مرد آب نباتی هنگامی که خواستید با مرد آبنباتی ملاقاتی را کنید، بسیار مراقب باشید. زیرا اگر کسی بتواند این کار را انجام دهد، مرد آبنباتی می تواند هر کاری را انجام دهد. هنگامی که در حمام هستید، حتما تمامی چراغ را خاموش کنید. به درون آینه نگاه کنید و نام "مرد آبنباتی" را پنج بار صدا بزنید. سپس، یک جفت، چشم های قرمز درخشان خواهید دید که از پشت نظاره گر شما هستند. به محض آنکه آن چشم های هراسناک را دیدید، چراغ ها را روشن کرده و به روشن ترین نقطه اتاق بروید. زیرا اگر این کار را نکنید، او از درون آینه بیرون آمده و شما را خواهد کشت. افسانه شهری: بانوی سپیدپوش آیا به تازگی یکی از کسانی را که دوست داشته اید، از دست داده اید؟ بانوی سپیدپوش به شما روشی را نشان می دهد تا بتوانید آنها را ببینید. به تنهایی داخل حمام شده و چراغ ها را خاموش کنید. پنج بار بچرخید و عبارت بانوی سپیدپوش را تکرار کنید. به سمت مخالف چرخیده و پنج بار نام کسی را که از دست داده اید و آرزوی دیدنش را دارید، تکرار کنید. پس از اینکه نام آنها را صدا زدید، در آینه آنها را خواهید دید. روش بدی نیست تا با دوران قدیم ارتباط برقرار کنیم؟ حال که با روش های مناسب برای دیدن این افراد آشنا شدید. یک بار امتحان کنید. ببینید تا چه حدّ ممکن است ترس وجودتان را فرا بگیرد.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بهتریــــن وبسایت تفریـــــحی 💞💞💞 اس ام اس،آهنگ،شعر،داستان،رمان،عکس و ...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
  • شنبه 11 دی 1395
  • جمعه 12 شهريور 1395
  • يکشنبه 06 تير 1395
  • يکشنبه 16 خرداد 1395
  • پنجشنبه 06 خرداد 1395
  • جمعه 10 ارديبهشت 1395
  • يکشنبه 05 ارديبهشت 1395
  • سه شنبه 31 فروردين 1395
  • يکشنبه 29 فروردين 1395
  • شنبه 28 فروردين 1395
  • پنجشنبه 19 فروردين 1395
  • پنجشنبه 20 اسفند 1394
  • شنبه 15 اسفند 1394
  • يکشنبه 11 بهمن 1394
  • جمعه 09 بهمن 1394
  • پنجشنبه 08 بهمن 1394
  • شنبه 9 آبان 1394
  • چهارشنبه 6 آبان 1394
  • پنجشنبه 02 مهر 1394
  • شنبه 21 شهريور 1394
  • شنبه 27 تير 1394
  • پنجشنبه 25 تير 1394
  • چهارشنبه 24 تير 1394
  • يکشنبه 21 تير 1394
  • پنجشنبه 18 تير 1394
  • چهارشنبه 17 تير 1394
  • سه شنبه 16 تير 1394
  • دوشنبه 15 تير 1394
  • شنبه 13 تير 1394
  • دوشنبه 01 تير 1394
  • يکشنبه 31 خرداد 1394
  • شنبه 30 خرداد 1394
  • جمعه 29 خرداد 1394
  • پنجشنبه 28 خرداد 1394
  • چهارشنبه 27 خرداد 1394
  • سه شنبه 26 خرداد 1394
  • دوشنبه 25 خرداد 1394
  • يکشنبه 24 خرداد 1394
  • شنبه 23 خرداد 1394
  • جمعه 22 خرداد 1394
  • پنجشنبه 21 خرداد 1394
  • چهارشنبه 20 خرداد 1394
  • سه شنبه 19 خرداد 1394
  • دوشنبه 18 خرداد 1394
  • يکشنبه 17 خرداد 1394
  • جمعه 15 خرداد 1394
  • پنجشنبه 14 خرداد 1394
  • چهارشنبه 13 خرداد 1394
  • دوشنبه 11 خرداد 1394
  • يکشنبه 10 خرداد 1394
  • چهارشنبه 06 خرداد 1394
  • چهارشنبه 30 ارديبهشت 1394
  • سه شنبه 29 ارديبهشت 1394
  • دوشنبه 28 ارديبهشت 1394
  • پنجشنبه 24 ارديبهشت 1394
  • چهارشنبه 23 ارديبهشت 1394
  • سه شنبه 22 ارديبهشت 1394
  • دوشنبه 21 ارديبهشت 1394
  • يکشنبه 20 ارديبهشت 1394
  • شنبه 19 ارديبهشت 1394
  • جمعه 18 ارديبهشت 1394
  • پنجشنبه 17 ارديبهشت 1394
  • چهارشنبه 16 ارديبهشت 1394
  • سه شنبه 15 ارديبهشت 1394
  • دوشنبه 14 ارديبهشت 1394
  • يکشنبه 13 ارديبهشت 1394
  • شنبه 12 ارديبهشت 1394
  • جمعه 11 ارديبهشت 1394
  • پنجشنبه 10 ارديبهشت 1394
  • چهارشنبه 09 ارديبهشت 1394
  • سه شنبه 08 ارديبهشت 1394
  • سه شنبه 18 فروردين 1394
  • نظرسنجی
    چند سالتونه؟
    چه مطالبی مورد پسندتون هستند؟
    موقع تنهایی موسیقی های کدوم رپر رو گوش میدید؟
    عشقــــ...!
    و عشق را 
    کنار تیرک راه بند
    تازیانه می زنند
    عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...
    روزگار غریبی است نازنین...
    آنکه بر در می کوبد شباهنگام
    به کشتن چراغ آمده است 
    نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
    عشقــــ که زوری نیست...♡

    لایق وفا باشی او جفا کند سخت است

    مثل یک غریبه اگر با تو تا کند سخت است

     مست دیدنش بشوی، غرق بوسه اش بکنی

     او برای یک لبخند پا به پا کند سخت است

     اسم کوچکش دایم ذکر هر شبت باشد

     او به نام فامیل ت اکتفا کند سخت است

     عاشقی که زوری نیست، چاره غیر دوری نیست!

     او برای این دوری هی دعا کند سخت است...

    دوستت دارم....

    حتی یک بار نگفتی: دوستت دارم 


    فکر کن...! کنکور بدهی اما نتیجه اش اعلام نشود! 

    آمار سایت
  • کل مطالب : 331
  • کل نظرات : 137
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 150
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 120
  • بازدید امروز : 103
  • باردید دیروز : 249
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 103
  • بازدید ماه : 8,075
  • بازدید سال : 58,710
  • بازدید کلی : 1,118,892
  • تنهایے

    تنـہــایے بــכ اωـت! 

    امـا بـכتـر از آن، 

    ایـטּ اωـت ڪـہ بـפֿـواهے تنــہــایے ات را با آכҐ هـاے مجـازے پر ڪنـے؛ 

    آכҐ هایے ڪــہ بـوכ و نبـوכشاטּ بـہ روشـטּ یا פֿـامـوش بوכטּ یڪ چراغبـωـتگے כارכ !

    نیستی...

    میان این همه مهمان ، 


    چقــدر تنهایم ! 

    وقتی ، 

    در بین این همه کفش ... 

    کفش های تو 

    .... نیست ! 

    بال های عاشق من...

    آن پرنده که در آسمان می بینی کبوتر نیست ! 


    " دوستت دارم "های جَلد من است که دارد بال بال می زند...