دفتر اشعار محمد علی بهمنی
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
صفحه اصلی انجمن ورود عضویت خوراک نقشه تماس با ما
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلیدفتر شعر و مشاعره دفتر اشعار محمد علی بهمنی

تعداد بازدید : 391
نویسنده پیام
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکر ها: 43
تشکر شده : 75
دفتر اشعار محمد علی بهمنی
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست

گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست

غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصلها را

بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست

بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست

حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بی شک

تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست

ایینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم

تا روشنم شد : در میان مردگانم همدمی نیست

همواره چون من نه : فقط یک لحظه خوب من بیندیش

لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را

دردستهای بی نهایت مهربانش مرهمی نیست

شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه

اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:54
وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 1 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

تو گذشتی و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

می روم تا که به صاحب نظری باز رسم

محرم ما نبود دیده ی کوته نظران

دل چون آینه ی اهل صفا می شکنند

که ز خود بی خبرند این ز خدا بی خبران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:54
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 2 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :
شبهای شعر خوانی من بی فروغ نیست

گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم

حتی اگر به دیده رویا ببینیم

من صورتم به صورت شعرم شبیه نیست

بر این گمان مباش که زیبا ببینم

شاعر شنیدنی ست ولی میل توست

آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم

این واژه ها صراحت تنهایی من اند

با این همه مخواه که تنها ببینیم

مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی

بی خویش در سماع غزل ها ببینیم

یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم

در خود که ناگزیری دریا ببینیم

شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست

اما تو با چراغ بیا تا ببینیم

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:54
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 3 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد...

وسعت تنهائیم را حس نکرد...

در میان خنده های تلخ من...

گریه پنهانیم را حس نکرد...

در هجوم لحظه های بی کسی...

درد بی کس ماندنم را حس نکرد...

آن که با آغاز من مانوس بود...

لحظه پایانیم را حس نکرد...

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:54
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 4 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :
خون هر آن غزل که نگفتم بپای تست

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست

من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز

من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست

با او چه خوب می شود از حال خویش گفت

دریا که از اهالی این روزگارنیست

امشب ولی هوای جنون موج میزند

دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست

ای کاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین

دریا هم اینچنین که منم بردبار نیست

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:54
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 5 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :


در اتاقم تنها
با هزاران اندوه
که نبودش پایان
با دلی خسته ز درد
غم تنهایی را می بینم
من چرا میترسم ؟
و به خود می گویم
تو که تنها بودی
چه در آن تازه بهاری که هنوز
کودکی بیش نبودی
دوستت از بام پرید
دلت از غصه شکست
آسمان با تو گریست
و بهارت دی شد
و تو تنها ماندی
پس چرا میترسی ؟
تو که با تنهایی روز و شب
همزادی
تو که با تنهایی عاقبت
خو کردی
هیچ داری تو بیاد ؟
هر زمان بال گشودی
تا به پرواز در آیی
بال پرواز تو شکستند
پر پرواز تو بستند
و تو تنها ماندی
و هنوز تنهایی
پس چرا میترسی ؟

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:55
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 6 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :
بارانی

با همهی بیسر و سامانیام

باز به دنبال پريشانیام


طاقت فرسودگیام هيچ نيست

در پی ويران شدنی آنیام


دلخوش گرمای کسی نيستم

آمدهام تا تو بسوزانیام


آمدهام با عطش سالها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام


ماهی برگشته ز دريا شدم

تا که بگيری و بميرانی ام


خوبترين حادثه میدانمت

خوبترين حادثه میدانیام؟


حرف بزن! ابر مرا باز کن

دير زمانی است که بارانیام


حرف بزن، حرف بزن، سالهاست

تشنهی يک صحبت طولانیام


ها به کجا میکشیام خوب من

ها نکشانی به پشيمانیام

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:55
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 7 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :


تو آسماني ومن ريشه در زمين دارم

هميشه فاصله اي هست-داد ازاين دارم
قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهايي ام يقين دارم
تو نيز دغدغه ات از دقايقت پيداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بين دارم
بخوان و پاک کن واسم خويش را بنويس
به دفتر غزلم هرچه نقطه چين دارم
کسي هنوز عيار ترا نفهميده ست
منم که از تو به اشعار خود نگين دارم

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:55
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 8 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هرشب

و اینسان خواب ها را با تو زیبا می کنم هرشب


تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آن گاه

چه آتش ها که در این کوه بر پا می کنم هرشب


تماشایی ست پیچ و تاب آتش ها... خوشا بر من!

که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب


مرا یک شب تحمل کن، که تا باور کنی ای دوست!

چگونه با جنون خود مدارا می کنم هرشب


چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

که این یخ کرده را از بی کسی "ها" می کنم هرشب


دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هرشب


کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟

که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هرشب

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:55
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 9 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :
زمانه وار اگر می پسندیم كر و لال

به سنگفرش تو این خون تازه باد حلال

مجال شكوه ندارم ولی ملالی نیست

كه دوست جان كلام مناست در همه حال

قسم به تو كه دگر پاسخی نخواهم گفت

به واژه ها كه مرا برده اند زیر سوال

تو فصل پنجم عمر منی و تقویمم

بشوق توست كه تكرار می شود هر سال

ترا ز دفتر حافظ گرفته ام یعنی

كه تا همیشه ز چشمت نمی نهم ای فال

مرا زدست تو این جان بر لب آمده نیز

نهایتی ست كه آسان نمی دهم به زوال

خوشا هر آنچه كه تو باغ باغ می خواهی

بگو رسیده بیفتم به دامنت � یا كال ؟

اگر چه نیستم آری بلور بارفتن

مرا ولی مشكن گاه قیمتی ست سفال

بیا عبور كن از این پل تماشایی

به بین چگونه گذر كرده ام ز هر چه محال

ببین بجز تو كه پامال دره ات شده ام

كدام قله نشین را نكرده ام پامال

تو كیستی ؟ كه سفركردن از هوایت را

نمی توانم حتی به بالهای خیال



ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم


خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید

و چه بی ذوق جهانی كه مرا با تو ندید

رشته ای جنس همان رشته كه بر گردن توست

چه سروقت مرا هم به سر وعده كشید

به كف و ماسه كه نایابترین مرجان ها

تپش تبزده نبض مرا می فهمید

آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد

مثل خورشید كه خود را به دل من بخشید

ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم

هیچكس مثل تو ومن به تفاهم نرسید

خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد

ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید

منكه حتی پی پژواك خودم می گردم

آخرین زمزمه ام را همه شهر شنید

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:56
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
contemontcristo آفلاین


ارسال‌ها : 352
عضويت : 4 /2 /1394
محل زندگي : بوشهر
سن : 14
تشکرها : 43
تشکر شده : 75
پاسخ : 10 RE دفتر اشعار محمد علی بهمنی :
این غزلها همه جانپاره ی دنیای منند


پیش از آنی كه به یك شعله بسوزانمشان

باز هم گوش سپردم به صدای غمشان

هر غزل گر چه خود از دردی و داغی می سوخت

دیدنی داشت ولی سوختن با همشان

گفتی از خسته ترین حنجره ها می آمد

بغضشان شیونشان ضجه ی زیر و بمشان

نه شنیدی و مباد آنكه ببینی روزی

ماتمی را كه به جان داشتم از ماتمشان

زخم ها خیره تر از چشم تو را می جستند

تو نبودی كه به حرفی بزنی مرهمشان

این غزلها همه جانپاره های دنیای منند

لیك با این همه از بهر تو می خواهمشان

گر ندارد زبانی كه تو را شاد كنند

بی صدا با دگر زمزمه ی مبهمشان

شكر نفرین به تو در ذهن غزل هایم بود

كه دگر تاب نیاوردم و سوزاندمشان

امضای کاربر : هر جای دنیایی دلم اونجاس

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم


سه شنبه 19 خرداد 1394 - 20:56
ارسال پیام وب کاربر نقل قول تشکر گزارش
برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.